شخصی - مهاجرت

«روز عشق، برای من…»

امروز روز عشقه
و من هنوز تنهایم.

نه از آن تنهایی‌هایی که پر از غصه است،
از آن تنهایی‌هایی که پر از ایستادگی‌ست.
از آن تنهایی‌هایی که شب‌ها بغض دارد
اما صبح‌ها دوباره می‌جنگد.

من زنم.
زنی که عشق را نه در آغوش کسی،
که در بلند شدنِ خودش از دلِ خاکستر پیدا کرد.
زنی که غربت را بلد شد،
سکوت را بلد شد،
و با دست‌های خالی،
زندگی ساخت.

من این روزها
به خودم فکر می‌کنم.
به زخمی که دارم، اما هنوز راه می‌رم.
به اشکی که ریختم، اما نشکستم.
به قلبی که تنها ماند،
اما هنوز می‌تپد.

روز عشق برای من
یادآوری‌ست که
عشق می‌تواند همین باشد:
یک زن،
با یک دنیا خستگی،
اما هنوز ایستاده،
هنوز امیدوار،
و آرام‌آرام در حال عاشق شدن با خودش

20 Comments on “«روز عشق، برای من…»

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *