وقتی میگن مهاجرت یعنی از صفر شروع کردن، هنوز نگفتن که «صفر» عدد بزرگیه.
مهاجرت یعنی خونهت جا میمونه، زبان مادریت پشت در میمونه، عزیزات هر شب توی خوابهاتن.
اینجا باید دوباره خودتو تعریف کنی.
با لهجه، با ترس، با ناامنی، با دلتنگی…
.ولی با امید. از یهجا فرار کردی برای آزادی…
ولی اینجا باید با هزار درد دیگه روبهرو بشی:
تنهایی، بیهویتی، دلتنگی، تبعیض، خستگی، غربت…
و با همهی اینا، ادامه میدی.
چون تو انتخاب کردی که «بجنگی» تا آزاد باشی، نه اینکه تو قفس بمونی و بمونی.