آبان خونین - مهاجرت - نه‌ به جمهوری اسلامی

«زنی تنها در غربت… اما قلبم تکه‌تکه در خیابان‌های ایران است»

من زنم.
مهاجرم.
تو کشوری که شاید آزاد باشه،
اما هیچ‌وقت نتونسته دلمو از خاکم جدا کنه.

دارم اخبار رو دنبال می‌کنم،
و حس می‌کنم دارم خفه می‌شم.
آخه چطور ممکنه آدم انقدر دور باشه،
اما انگار گلوله،
از همون‌جا رد بشه بیاد وسط قلبت بخوره؟

هر شهیدی که می‌افته،
انگار خواهرمه.
هر جیغی که تو خیابون می‌پیچه،
انگار از گلوی خودمه.

آبان یعنی خفقان،
یعنی اشک بی‌وقفه،
یعنی سرزمین بی‌عدالت،
یعنی نسلی که دارن با خشونت ساکتش می‌کنن.

و من،
از همین غربت،
قسم می‌خورم که
صداشون رو خاموش نکنم.

30 Comments on “«زنی تنها در غربت… اما قلبم تکه‌تکه در خیابان‌های ایران است»

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *