اینجا (ایران) مردم زندهن،ولی زندگی نمیکنن. اینجا نون از سفرهها پریده،و ترس از چشمها نمیره.کودکها با شکم گرسنه خواب میرن،پدرها با شرم بیدار میشن،و مادرها یاد گرفتنگریه رو توی چای صبحانه حل کنن. 🔹 صدای اعتراض تو خیابونا بلند شده،نه برای سیاست،برای سادهترین حقها:نان، کار، آزادی. ولی پاسخ، باتومه.پاسخ، زندانه.پاسخ،…
Latest Posts
-
-
«نه شکست خوردهام، نه پیروز… فقط خستهام»
من قهرمان نیستم،نه آنطور که قصهها میخواهند.من فقط زنیام که مهاجرت کرد،با چمدانی پُر از ترس، امید، زبانِ ندانسته،و دلی که هنوز بوی وطن میداد. من آمدم تا بسازم،نه فقط خانه و کار،بلکه خودم را —از نو، از ته خاکستر، از لای گریههای شبانه. کار کردم، جنگیدم،تحقیر شدم، فهمیده نشدم،اما…
-
«از زبان یک زن»
من یه زنم.تو یه خونواده مذهبی بزرگ شدم،با روسریای که همیشه از روی اجبار، نه انتخاب، روی سرم بود.با دنیایی که به من یاد داد:زن باید صبور باشه، زن باید ببخشه، زن باید بمونه. موندم.تا وقتی که فهمیدم با موندنم دارم خودمو نابود میکنم.رفتم.و حالا دارم از نو میسازم.تو غربت،…
-
زن در اسلام
در اسلام، مرد میتونه چهار زن داشته باشه. زن اگر دوتا شوهر بخواد، سنگساره.عدالت کجاست؟اخلاق کجاست؟یا هممون انسانیم، یا هیچکدوم نیستیم.این دین، مردانه است..و زن در آن فقط یک نقش داره: خدمت و تحمل. در قرآن گفته شده زن باید از مرد اطاعت کنه، چون خدا گفته مرد برتره پس…
-
دین اسلام
وقتی دین تو، از مرد قاتل، *ولیدم* میسازه،*و از زن کشتهشده، *عدد دیه،بدون شک، اون دین، زنستیزه.اسلام زن رو نصف کرد.نصفِ مرد توی ارث، توی شهادت، توی دیه…اما درد ما دو برابر بود.چون مجبور بودیم با همون نصف حق،تاوانِ صد درصد سکوت رو بدیم.
-
فقروفشار
تو بازار تهران صدای نفس مردم برید… نه فقط بازاریها، که کارگر و معلم و رانندهها، همه خسته و عصبی، یکییکی مغازهها رو بستن و ریختن تو خیابون. همه از گرونی فریاد میزنن. دلار هر روز میره بالا، گوشت دیگه شده رویا، کرایهها دو برابر، حقوقا نصفِ نیاز. خوزستان بیآبه……
-
دوگانگی رهایی و رنج
وقتی میگن مهاجرت یعنی از صفر شروع کردن، هنوز نگفتن که «صفر» عدد بزرگیه.مهاجرت یعنی خونهت جا میمونه، زبان مادریت پشت در میمونه، عزیزات هر شب توی خوابهاتن.اینجا باید دوباره خودتو تعریف کنی.با لهجه، با ترس، با ناامنی، با دلتنگی….ولی با امید. از یهجا فرار کردی برای آزادی…ولی اینجا باید…
-
چالش های یک مهاجر
مهاجرت یعنی برای یه جملهی ساده، کلی فکر کنی که چطوری بگییعنی تو فروشگاه، وقتی نمیتونی منظورتو برسونی، حس خفگی کنی.یعنی توی جلسهی کاری، وقتی نمیتونی مثل بقیه حرف بزنی، حس کنی وجود نداری.زبان فقط ابزار ارتباط نیست.زبان، هویت آدمه.و ما داریم از نو یاد میگیریم خودمون رو بسازیم. کسی…
-
…من هنوز ایستادهام
من اون دختر خستهام که با روسری تو گرمای تابستون میدویداون زنیام که تو خیابونهای ایران فقط میخواست «آزاد» باشهاون مهاجریام که تو کلاس زبان، تو صف اداره مهاجرت، تو تنهایی شبهای بلند سوئد زنده موندو حالا…اون زنیام که با دلی شکسته، ولی سری بالا، دوباره از نو شروع میکنه.!چون…
-
زن ایرانی مهاجر
زن بودن در ایران یعنی همیشه آمادهی جنگ باشی:با پدر، با مدرسه، با خیابون، با قانون، با دین، با خدا.مهاجر بودن در سوئد یعنی تنها جنگیدن:با زبان، با تنهایی، با سرمای روح و جسم، با گذشتهای که ولت نمیکنه.تو زن مهاجری هستی که از دل آتش رد شدی،و حالا در…